معنی بلا جهت - جستجوی لغت در جدول جو
بلا جهت
بی جهت بی سبب
بی جهت بی سبب
تصویر بلا جهت
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر بلا جوی
بلا جوی
فتنه جوی
فتنه جوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر طلا جات
طلا جات
رمن نادرست تلا ها زرینه ها جمع طلا (غلط) طلاها، آلات زرین
رمن نادرست تلا ها زرینه ها جمع طلا (غلط) طلاها، آلات زرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر به جهت
به جهت
برای، به شوند
برای، به شوند
فرهنگ لغت هوشیار
بی جهت
بی شوه بی خودی ناروا بلاژ بود مردی بلاژ شد فاسق - امردی دید شد براو عاشق (جامی) بی سبب بدون دلیل بی علت، بیهوده
بی شوه بی خودی ناروا بلاژ بود مردی بلاژ شد فاسق - امردی دید شد براو عاشق (جامی) بی سبب بدون دلیل بی علت، بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی جهت
بی جهت
بی سبب، بی علت، بدون دلیل، بیهوده
بی سبب، بی علت، بدون دلیل، بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بی جهت
بی جهت
((جَ هَ))
بی سبب، بدون دلیل، بی علت، بیهوده
بی سبب، بدون دلیل، بی علت، بیهوده
فرهنگ فارسی معین
بلاهت
نادانی سادگی کانایی نابخردی کم خردی ساده دلی سلیم دلی، ضعف تدبیر سستی رای. کم عقل بودن، ابلهی
نادانی سادگی کانایی نابخردی کم خردی ساده دلی سلیم دلی، ضعف تدبیر سستی رای. کم عقل بودن، ابلهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بلاهت
بلاهت
از حیث رای و عقل ضعیف شدن، نادان شدن، نادانی، کودنی، ضعف عقل
از حیث رای و عقل ضعیف شدن، نادان شدن، نادانی، کودنی، ضعف عقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بلاهت
بلاهت
((بَ هَ))
کم خردی، ضعف تدبیر، سستی رأی
کم خردی، ضعف تدبیر، سستی رأی
فرهنگ فارسی معین